سید محسن حسینی طه
صبح که از خانه آمدم بیرون، دو رفتگر محله مان را دیدم که روی پله خانه ای نشسته بودند و صبحانه می خوردند. در عمق وجودم احساس شادی خاصی کردم. به یاد روزهایی افتادم که محله مان تنها یک رفتگر داشت و او همیشه تنها صبحانه می خورد و امروز که آن دو را یا بهتر بگویم پایان تنهایی رفتگر محله مان را می دیدم، خوشحال شدم و با خود فکر کردم که به راستی تنهایی برای هیچ موجودی زیبا نیست و تنهایی صرفاً کسی را سزاست که بی نیاز است و راز شکوه و عظمت جهان خلقت تنهایی همان یگانه متعال است.
نمی دانم چه بنویسم، می خواهم بحثی را شروع کنم که می دانم دغدغه جامعه معلولین ماست اما در روزنامه ها و رسانه ها کمتر به آن پرداخته شده است.
منظور من ازدواج معلولین است؛ موضوعی که شاید به نظر بسیاری آن هم در خصوص معلولین یک بحث حاشیه ای است و در درجه سوم و چهارم اهمیت قرار دارد.
اگر به روند زندگی هر انسان نگاه کنیم، می بینیم که اصولاً اکثر اهدافی که در زندگی دنبال می کند به این ختم می شود که بتواند روزی به درجه ای از تکامل برسد که تشکیل خانواده دهد. این حرف به این معنا نیست که انسان زندگی می کند تا ازدواج کند و به نیازهای جنسی و روحی خود پاسخ دهد، چرا که تنها بخشی از ازدواج پاسخ به این نیازهاست. به نظر من، ازدواج اعلام تکامل انسان است؛ تکامل از لحاظ اقتصادی، فکری، عاطفی، جنسی و… .
به همین دلیل معتقدم که ما وقتی به این تفکر رسیدیم که معلول هم، انسان است و روزی باید تشکیل خانواده دهد در حقیقت پذیرفته ایم که او هم باید مانند ما راه تکامل را از هر لحاظ طی کند. اینجاست که می گوییم یک معلول چون قرار است ازدواج کند باید استقلال اقتصادی داشته باشد.